یک پدرانه

متن مرتبط با «پزشک» در سایت یک پدرانه نوشته شده است

پزشک بداخلاق

  • درد عضله...سه روز شد. خوب نشد و هی بیشتر شد. رفتم دکتر. پزشک بداخلاق. واقعا بداخلاق. کلی معاینه کرد. حلق و گوش و ریه و معاینه عصبی و معاینه عضله. سعی کرد یه سرم بزنه بهم. چهار بار تلاش کرد. بله من از سرم میترسم. و چهااااار بار تحملش کردم و اخرشم نشد. پس دوتا آمپول زد. چنان دردی داشت که تو عمرم همچین دردی از آمپول رو تجربه نکردم. هنوزم درد میکنه. خیلی درد میکنه. واقعا اشکم در اومد. میدونی که من ادم کم طاقتی نیستم و استانه تحمل دردم بالاست. ولی واقعا اشکم دراومد. الانم انقدر درد میکنه که میتونم بازم گریه کنم. پزشک بداخلاق دلش برام سوخت و گفت میدونم خیلی درد داره برای همین میخواستم بزنم تو سرم، که نشد بجاش اینارو زدم. مامان اون وسطا ازش پرسید چشه؟ یکم نگاه کرد به من و مامان و اخرشم با احتیاط گفت گرفتگی عضله. فهمیدم داره نمیگه. دارو رو که نوشت خیلی جدی و باهوش مابانه پرسیدم مشکل چیه؟ نگام کرد گفت گرفتگی عضله. گفتم گرفتگی عضله ساده اگه بود با یه حمام داغ حل میشد. باز نگام کرد جدی تر. گفت اخرین دز واکسن زدی کی بود. گفتم حدودای ابان و آذر. سه دوز. گفت مال همونه. از عوارض واکسن کروناس، توی سن تو. با اکراه اسم "لخته خون" رو اورد و صدبار پشتش گفت چیزی نیس. و گفت دارو بخور اگه تا فردا این موقع خوب نشدی بیا تا یه فکر دیگه بکنیم این لخته رد بشه. موقع رفتن دوباره صدام زد گفت اگه خوب نشدی حتما بیا. پشت گوش ننداز. و منی که فعلا از درد جای آمپول گریم میاد , ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها