یک پدرانه

متن مرتبط با «خواستگار» در سایت یک پدرانه نوشته شده است

خواستگار :/

  • دیروز بابا گفت که یه نفری یک هفته است هی زنگ میزنه که اقا من دخترتون رو میخوام...انقدر خندیدم که نفسم بند اومد و از چشماش اشک میومد.تا یک ساعت هرچی میخواستم یادم نیاد نمیشد و هی خندم میگرفت. گفتم از کجا منو دیده؟ گفت اون روز که رفتیم چینی ها رو خریدیم واسه عاطفه گفتم اون پسره که با موتور رفت از انبارشون چینی ها رو اورد؟ گفت نه. اونجا که با امید رفتیم قاشق چنگال هارو خریدیم گفتم اونجا که سه نفر بیش,خواستگار ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها