بار دوم

ساخت وبلاگ

پریشب چهارشنبه عید شعبان

بالاخره با منم حرف زدن گفتن شرطی شروطی؟ گفتم شرط خاصی نیس. گفتن خونه؟ گفتم اصفهان گفتم دور باشه کوچیک باشه ولی اصفهان باشه.

صحبت کردم. بابا گفته بود بپرس عصبانی میشه چجوری میشه. بپرس اهل ورزش هست؟ پرسیدم. و از رابطه قبلیش پرسیدم. گفتم باید هرچی سوال دارم بپرسم و هرچی توضیح داری بگی که همین الان همینجا پرونده شو ببندیم. پرسیدم، گفت. بستیم. درباره خونه بازم براش گفتم. درباره چادر خواست مبگم، که گفت مشکلی نداره و مامانش میخواد خودش حرف بزنه. پریشب چیزی نگفت. نمیدونم چجوریه که وقتی منو میبینه یادش میره بگه چادر سرت کن ولی بعد به پسرش میگه چادر سرش بود بهتر بودا یک پدرانه...

ما را در سایت یک پدرانه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : my-these-days بازدید : 57 تاريخ : پنجشنبه 25 اسفند 1401 ساعت: 12:38